معنی کار بد و زشت

لغت نامه دهخدا

زشت کار

زشت کار. [زِ] (اِ مرکب) کار زشت. فعل بد. عمل مکروه و ناپسند:
ببینیم پاداش این زشت کار
بپیچی به فرجام از این روزگار.
فردوسی.
مگر بند، کز بند عاری بود
شکستی بود زشت کاری بود.
فردوسی.
ننگرم از این به سوی حرمت کس
کآید از این زشت کار، عار مرا.
ناصرخسرو.
|| (ص مرکب) زشت کار. بدکار. بدعمل. کسی که دست بکار بد زند. زشت کردار:
زدن چوب سخت از یکی دوستدار
به از بوسه ٔ دشمن زشت کار.
اسدی (گرشاسبنامه چ یغمائی ص 99).
هر آنکو به نیکی نهان وآشکار
دهد پند و او خود بود زشت کار
چو شمعی بود کو کم و بیش را
دهد نورو سوزد تن خویش را.
اسدی.
جهان دلفریب ناوفادار
سپهر زشت کار خوب منظر.
ناصرخسرو.
بدگمان باشد همیشه زشت کار
نامه ٔ خود خواند اندر حق یار.
مولوی.
رجوع به ماده ٔ بعد، زشت و دیگر ترکیبهای آن شود.


کار بد

کار بد. [رِ ب َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) نکیر. (دهار). زنا. منکر. سیئه. فعل زشت. (شعوری):
میان باریک و فربه دنبه بی مو
برای کار بد بسیار نیکو.
ابوالمعانی (از شعوری ج 2 ص 235).

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

بد کار

(صفت) آنکه مرتکب کارهای بد شود بد کردار بد عمل بد فعل بدفعال، شریر موذی، فاسق فاجر زنا کار لواط کننده.

فرهنگ عمید

زشت کار

بدکار، بدکردار،

فارسی به عربی

معادل ابجد

کار بد و زشت

940

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری